{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
رفت ! پر کشید ! روحش طاقت این دنیا را نداشت … دنیا برایش قفس بود …. قفسی تنگ ..!! سردش است !!! امشب مهمان خاک سرد است !!! پرواز کرد !! خوشا به حالش
یه جایی که تو بندرش،ماهیگیر نباشه و پشت سنگرش،توپ و تیر نباشه و توى جنگلش،روباه و گرگ سلطان جاى شیر نباشه و من برم به جایی که بشه نفس کشید یه شهرى که نشه روش قفس کشید
دنیا به وسعت قفس تنگ میشود وقتی دلت برای کسی تنگ می شود
یه مردم که گاهی نفس میکشه… رو قلبش یه عکس قفس میکشه
دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است سکوت از کوچه لبریز است امیر صدایم خیس و بارانیست افبی نمیدانم چرا در قلب من پاییز طولانیست
حس پرنده ای رو دارم که از قفس آزاد شده اما پرواز از یادش رفته
راهِ در رو کجای این قفس است ؟ کوچه های زمانه بن بستند چه کسی با جهان موافق بود که جهان را به ریشِمان بستند
در قفس را باز بگذار! پرنده اگر به تو عاشق باشد، روی شانه هایت می نشیند
درون قفسی که پرنده می میرددلیلش ندیدن رفیق است نه تنگ بودن قفس
دلم یک قفس مرغ عشق است … گلویم پر از اسم تو
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود
یک پنجره نگاه برایم بفرست یک شعروکمی دهان برایم بفرست دارم خفه میشوم دراین کنج قفس لطفاکمی آسمان برایم بفرست
گر سازنده ی قفس معنای پرواز را میدانست از کارش دست میکشید
هر که ب من میرسد بوی قفس میدهد، جز تو که پر میدهی، تا بپرانی مرا
قفس به این بزرگی… کاشکی پرنده بودم! مهم نبود پریدن… ولی برنده بودم
با بال و پرت نگو که ماندن ننگ است فریاد نزن که آسمان خوشرنگ است برگرد پرنده، دل به پرواز نبند…! اینجا دل یک قفس برایت تنگ است
رفت ! پر کشید ! روحش طاقت این دنیا را نداشت … دنیا برایش قفس بود …. قفسی تنگ ..!! سردش است !!! امشب مهمان خاک سرد است !!! پرواز کرد !! خوشا به حالش
یه جایی که تو بندرش،ماهیگیر نباشه و پشت سنگرش،توپ و تیر نباشه و توى جنگلش،روباه و گرگ سلطان جاى شیر نباشه و من برم به جایی که بشه نفس کشید یه شهرى که نشه روش قفس کشید
دنیا به وسعت قفس تنگ میشود وقتی دلت برای کسی تنگ می شود
یه مردم که گاهی نفس میکشه… رو قلبش یه عکس قفس میکشه
دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است سکوت از کوچه لبریز است امیر صدایم خیس و بارانیست افبی نمیدانم چرا در قلب من پاییز طولانیست
حس پرنده ای رو دارم که از قفس آزاد شده اما پرواز از یادش رفته
راهِ در رو کجای این قفس است ؟ کوچه های زمانه بن بستند چه کسی با جهان موافق بود که جهان را به ریشِمان بستند
در قفس را باز بگذار! پرنده اگر به تو عاشق باشد، روی شانه هایت می نشیند
درون قفسی که پرنده می میرددلیلش ندیدن رفیق است نه تنگ بودن قفس
دلم یک قفس مرغ عشق است … گلویم پر از اسم تو
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود
یک پنجره نگاه برایم بفرست یک شعروکمی دهان برایم بفرست دارم خفه میشوم دراین کنج قفس لطفاکمی آسمان برایم بفرست
گر سازنده ی قفس معنای پرواز را میدانست از کارش دست میکشید
هر که ب من میرسد بوی قفس میدهد، جز تو که پر میدهی، تا بپرانی مرا
قفس به این بزرگی… کاشکی پرنده بودم! مهم نبود پریدن… ولی برنده بودم
با بال و پرت نگو که ماندن ننگ است فریاد نزن که آسمان خوشرنگ است برگرد پرنده، دل به پرواز نبند…! اینجا دل یک قفس برایت تنگ است
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}